شــد کشــــته که عـــدل ودیـــن نمـــیرد
این ســــّر شـــهادت حســــــین (ع)اســـــت
شــد کشــــته که عـــدل ودیـــن نمـــیرد
این ســــّر شـــهادت حســــــین (ع)اســـــت
حدیث سلسله الذهب یكى از احادیث قابل تامل شیعه است. توده هاى مردم با این حدیث احساسات و عواطف خود را نسبت به امام مورد علاقه اشان نیرو مى بخشند و از آن معنا و مفهوم طبیعى و عارفانه دوست داشتن و محبت ورزیدن آزاد و بدون هراس نسبت به مقسین و مقدسات و امامان خود را برداشت مى كنند .
ولى در دنیاى شریعت حاكم و سیاستى كه عمیقا با مذهب آمیخته است این حدیث انعكاس و معنا و مفهوم دیگرى دارد كه از دنیاى باورهاى شخصى راه به جامعه و سیاست مى برد و مسلمان شیعه را در زیر سیطره قدرت ولایتمداران قرار مى دهد و از جمله قید و بند ماجراى ولایت فقیه را در اذهان سفت مى كند. ماجرائى كه تا روزگار ما هم ادامه دارد. به باور شارحان و مفسران این حدیث كلمة لا اله الا الله، اقرار به آن و عمل نمودن به آن، موجب سعادت است. كلمه لا اله الا الله، در حقیقت همان معنا و مفهوم ریشه اى قرآن است، معنا و مفهوم همان كتابی است كه مایة سعادت جامعه بشری در سراسر تاریخ و تا پایان جهان است ولی از نظر شارحان، كلمة لا اله الا الله منهای ولایت، ناقص و بلكه هیچ است. آنان بحثهاى مفصلى در این زمینه دارند و كتابهاى فراوانى در این مورد و وصل موضوع مهم ولایت به مفهوم اصلى اسلام یعنى لا اله الا الله قلمى كردهاند و آن را به سر منزلى كه على ابن ابیطالب به ولایت منصوب شد رهنمون شده اند. اعتقاد عمومى فقها این است كه: پروردگار وقتی على ابن ابیطالب را به ولایت منصوب نمود آیه اكمال را فرو فرستاد:
الیوم اكملت لكم دینكم و اتممت علیكم نعمتی و رضیت لكم الاسلام دینا؛
در این روز كامل نمودم برای شما دین شما را و اتمام نمودم برای شما نعمت خود را و راضی شدم كه اسلام ـ توأم با ولایت ـ دین شما باشد. آنان توضیح مى دهند كه قبل از نصب امیرالمؤمنین به ولایت، آیه تبلیغ به پیامبر چنین خطاب می كند:
"یا ایها الرسول بلغ ما أنزل الیك من ربك وان لم تفعل فما بلغت رسالته
؛ای پیامبر آنچه به تو نازل شد ـ نصب امیرالمؤمنین به ولایت ـ به مردم بگو اگر تبلیغ نكنی، رسالت خود را نرسانیده ای .
بنا بر بسیارى تفسیرها ماجراى حدیث سلسله الذهب امام رضا با تاكید روى جملة شرطها و شروطها همان آیه اكمال و آیه تبلیغ را یادآوری می كند و مى گوید: شرط اساسی كلمة لا اله الا الله پذیرش ولایت و رهبرى امام و در پى آن فقیه است و بدون پذیرش ولایت اساسا زنده بودن و مسلمانى و رستگارى اخروى شما زیر علامت سئوال است.
نوشتار اصلی: حدیث سلسلة الذهب شیعیان حدیثهای زیادی را منتسب به وی میدانند یکی از مشهورترین احادیثی قدسی منقول از وی حدیثی موسوم به سلسلة الذهب است که هنگام وداع وی با مردم شهر نیشابور در بین راه چنین گفتهاست که:
مرا پدرم موسی کاظم از پدرش جعفر صادق از پدرش محمد باقر از پدرش علی زین العابدین از پدرش حسین شهید کربلا از پدرش علی بن ابی طالب که گفت: عزیزم و نور چشمانم رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:
جبرئیل حدیث کرد مرا و گفت شنیدم پروردگار سبحانه و تعالی میفرماید: کلمهٔ لا اله الا الله دژ استوار من است، پس هر کس در این حصار وارد شد، از عذابم محفوظ است. شیعه میگوید: او چند قدمی حرکت کرد و سپس برگشت و گفت:به شرطهای آن و من از جمله شرطهای آن هستم. مقصود علی بن موسی از شرطها، اعتراف به این واقعیت است که او مانند پدرانش از سوی خدا امام و حجت است و اطاعتش بر همه واجب است
ابوالحسن علی بن موسی الرضا ، ملقب به «رضا» امام هشتم شیعیان دوازده امامی که او را با عنوان امام رضا یاد میکنند. پدر او ابوالحسن موسی الکاظمالصابر (امام کاظم) هفتمین امام شیعیان و مادرش طبق روایات مختلف نامها، کنیهها و لقبهای «امالبنین، نجمه، سکن و تکتم» را دارد. زادگاه علی بن موسی شهر مدینه بود و در توس درگذشت. شیعیان مأمون خلیفهٔ عباسی را که او را ولیعهد حکومت عباسیان کرده بود را مسئول وفاتش میدانند. مقبرهٔ وی در شهر مشهد قرار دارد و سالانه مورد بازدید میلیونها مسلمان شیعه و سنی از ایران، پاکستان، بحرین، عراق و دیگر کشورها قرار میگیرد.
از آنجا که حکومت ستمگر عباسى، به منظور دستیابى به فرزند امام حسن عسکری(ع) و کشتن او، خانه امام را سخت تحت کنترل و مراقبت قرار داده بود، تولد حضرت مهدى-علیه السلام-بر اساس طرح دقیق و منظمى که پیشاپیش، از سوى امام در این مورد ریخته شده بود، کاملا به صورت مخفى و دور از چشم مردم (و حتى شیعیان) صورت گرفت.
مستندترین گزارش در این زمینه، از طرف «حکیمه» عمه حضرت عسکرى-علیه السلام-رسیده که از نزدیک شاهد تولد حضرت مهدى-علیه السلام-بوده است.
اما باید توجه داشت که این پنهانکارى به آن معنا نیست که بعدها یعنى در مدت 5-6 سال آغاز عمر او، که امام یازدهم در حال حیات بود، کسى آن بزرگوار را ندیده بود، بلکه-چنانکه یک نمونه از آن را در زندگانى حضرت عسکرى نوشتیم-افراد خاصى از شیعیان در فرصتهاى مناسب و گوناگون به دیدار آن حضرت نائل مىشدند تا به تولد و وجود وى یقین حاصل کنند و در موقع لزوم به شیعیان دیگر اطلاع دهند.
دانشمندان ما جریان این دیدارها را به صورت گسترده گزارش کرده اند (1) ، ولى شاید مهمترین آنها دیدار چهل تن از اصحاب امام عسکرى-علیه السلام-با آن حضرت باشد که تفصیل آن بدین قرار بوده است:
«حسن بن ایوب بن نوح» (2) میگوید:
ما براى پرسش درباره امام بعدى، به محضر امام عسکرى-علیه السلام-رفتیم. در مجلس آن حضرت چهل نفر حضور داشتند. عثمان بن سعید عمرى[یکى از وکلاى بعدى امام زمان]بپاخاست و عرض کرد:
مىخواهم از موضوعى سؤال کنم که درباره آن از من داناترى. امام فرمود: بنشین. عثمان با ناراحتى خواست از مجلس خارج شود. حضرت فرمود: هیچ کس از مجلس بیرون نرود. کسى بیرون نرفت و مدتى گذشت. در این هنگام، امام، عثمان را صدا کرد. او بپاخاست.
حضرت فرمود: مىخواهید به شما بگویم که براى چه به اینجا آمده اید؟ همه گفتند: بفرمایید. فرمود: براى این به اینجا آمدهاید که از حجت و امام پس از من بپرسید. گفتند: بلى. در این هنگام پسرى نورانى همچون پاره ماه که شبیهترین مردم به امام عسکرى-علیه السلام-بود، وارد مجلس شد. حضرت با اشاره به او فرمود:
«این، امام شما بعد از من و جانشین من در میان شما است. فرمان او را اطاعت کنید و پس از من اختلاف نکنید که در این صورت هلاک مىشوید و دینتان تباه مىگردد... » . (3)
.
.
.
1) صدوق، همان کتاب، ص 434-478. شیخ مفید، همان کتاب، ص 350 و 351-شیخ سلیمان قندوزى، ینابیع المودة، بیروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، ج 3، ص 123-125.
2) چنانکه در سیره امام هادى-علیه السلام-نوشتیم،ایوب بن نوح یکى از وکلاى آن حضرت بوده است.
3) طوسى،همان کتاب،ص 204 و ر.ک به:صدوق،همان کتاب،ص 435-مجلسى،همان کتاب،ج 51، ص 346-شیخ سلیمان قندوزى،همان کتاب،ج 3،ص 123-(آیت الله)صافى،لطف الله،منتخب الاثر،تهران،مرکز نشر کتاب،1373 ه.ق،ص 355.
منبع: همشهری انلاین
ﺑﺪﻫﮑﺎﺭ ﺷﺪ ، ﻓﻘﻂ ﯾﻪﻗﺎﻟﯿﭽﻪ ﺩﺍﺷﺖ ، ﮔﻮﺷﻪ ﻗﺎﻟﯿﭽﻪ ﺳﻮﺧﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻫﺮ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﺍﯼ ﻣﯿﺮﻓﺖﻣﯿﮕﻔﺘﻦ ﺍﯾﻦ ﻗﺎﻟﯿﭽﻪ ﺍﮔﻪ ﺳﺎﻟﻢ ﺑﻮﺩ ۵۰۰ ﻣﯽﺍﺭﺯﯾﺪ ﺍﻣﺎ ﺣﺎﻻ ﮐﻪﺳﻮﺧﺘﻪ ﻣﺎ ۱۰۰ ﯾﺎ ۱۵۰ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻧﻤﯿﺨﺮﯾﻢ.
ﺍﯾﻨﻢ ﮔﺮﻓﺘﺎﺭ ﺑﻮﺩ ﺑﻪﺍﻣﯿﺪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺑﺨﺮﻥ ﻫﯽ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﺑﻪ ﺍﻭﻥ ﻣﻐﺎﺯﻩ ...
ﺗﻮ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﻫﺎ ، ﻣﻐﺎﺯﻩ ﺩﺍﺭ ﭘﺮﺳﯿﺪ ﭼﯽ ﺷﺪﻩ ، ﭼﺮﺍ ﻗﺎﻟﯽ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺧﻮﺑﯽ ﺭﻭ ﻣﺮﺍﻗﺒﺖ ﻧﮑﺮﺩﯾﺪ ؟
ﮔﻔﺖ ﻣﺎ ﻣﻨﺰﻟﻤﻮﻥ ﺭﻭﺿﻪ ﺧﻮﻧﯽ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ، ﻣﻨﻘﻞ ﭼﺎﯾﯽ ﺭﻭﯼ ﺍﯾﻦ ﻗﺎﻟﯽ ﺑﻮﺩ ، ﺯﯾﺮ ﻣﻨﻘﻞ ﭘﻮﺳﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺫﻏﺎﻻﺭﯾﺨﺖ ﺭﻭﯼ ﻗﺎﻟﯽ ﻭ ﺳﻮﺧﺖ ، ﻫﻤﯿﻨﻪ ﺩﯾﮕﻪ. ﺣﺎﺟﯽ ﺟﻮﻥ ﻫﺮ ﭼﯽ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻣﯿﺘﻮﻧﯽ ﺍﺯﻡ ﺑﺨﺮ ﮔﺮﻓﺘﺎﺭﻡ ...
ﻣﻐﺎﺯﻩ ﺩﺍﺭ ﮔﻔﺖ : ﺋــــــﻪ ﺗﻮ ﺭﻭﺿﻪ ﺳﻮﺧﺘﻪ ؟؟ﺍﯾﻦ ﺍﮔﻪ ﺳﺎﻟﻢ ﺑﻮﺩ ﺳﻮﺧﺘﻪ ﻧﺒﻮﺩ ۵۰۰ ﻣﯽ ﺍﺭﺯﯾﺪ ﺍﻣﺎ ﺣﺎﻻ ﮐﻪ ﺑﺮﺍ ﺍﺭﺑﺎﺏ ﻣﻦ ﺳﻮﺧﺘﻪ ﻣﻦ ﯾﻪ ﻣﯿﻠﯿﻮﻥ ﺍﺯﺕ ﻣﯿﺨﺮﻡ ...... ﺍ
ﻭﻥ ﻗﺎﻟﯿﭽﻪ ﺑﻮﺩ، ﺍﯾﻦ ﺩﻝ ﺳﻮﺧﺘﻪ ﺳﺖ ،
ﺑﯽ ﺑﯽ ﺟﺎﻥ ﭼﻨﺪ ﻣﯿﺨﺮﯼ ؟
ﮔﺮﻓﺘﺎﺭﯾﻢ ﺑﺨﺪﺍ ....
به امید گوشه نگاهی....
عصر یک جمعه ی دلگیر، دلم گفت بگویم بنویسم که چرا عشق به انسان نرسیده است؟
چرا آب به گلدان نرسید ه است؟
چرا لحظه ی باران نرسید ه است؟
و هرکس که در این خشکی دوران به لبش جان نرسیده است به ایمان نرسیده است و غم عشق به پایان نرسیده است بگو حافظ دلخسته زشیراز بیاید بنویسد که هنوزم که هنوز است چرا یوسف گمگشته به کنعان نرسیده است؟
چرا کلبه احزان به گلستان نرسیده است؟
دل عشق ترک خورد، گل زخم نمک خورد، زمین مرد زمان بر سر دوشش غم و اندوه به انبوه فقط برد،فقط برد، زمین مرد، زمین مرد خداوند گواه است، دلم چشم به راه است، و در حسرت یک پلک نگاه است ولی حیف نصیبم فقط آه است و همین آه خدایا برسد کاش به جایی برسد کاش صدایم به صدایی...
عصر این جمعه دلگیر وجود تو کنار دل هر بیدل آشفته شود حس، تو کجایی گل نرگس؟
به خدا آه نفس های غریب تو که آغشته به حزنی است ز جنس غم و ماتم زده آتش به دل عالم و آدم مگر این روز و شب رنگ شفق یافته در سوگ کدامین غم عظمی به تنت رخت عزا کرده ای ای عشق مجسم؟!
که به جای نم شبنم بچکد خون جگر دم به دم از عمق نگاهت نکند باز شده ماه محرم که چنین می زند آتش به دل فاطمه آهت به فدای نخ آن شال سیاهت به فدای رخت ای ماه!
بیا صاحب این بیرق و این پرچم و این مجلس و این روضه و این بزم توئی، آجرک الله!
عزیز دو جهان یوسف در چاه دلم سوخته از آه نفس های غریبت دل من بال کبوتر شده خاکستر پرپر شده همراه نسیم سحری روی پر فطرس معراج نفس گشته هوایی و سپس رفته به اقلیم رهایی به همان صحن و سرایی که شما زائر آنی و خلاصه شود آیا که مرا نیز به همراه خودت زیر رکابت ببری تا بشوم کرب و بلایی؟
به خدا در هوس دیدن شش گوشه دلم تاب ندارد نگهم خواب ندارد قلمم گوشه ی دفتر غزل ناب ندارد شب من روزن مهتاب ندارد همه گویند به انگشت اشاره مگر این عاشق بیچاره ی دلداده ی دلسوخته ارباب ندارد... تو کجایی؟
تو کجایی شده ام باز هوایی، شده ام باز هوایی...
گریه کن گریه و خون گریه کن آری که هر آن مرثیه را خلق شنیده است شما دیده ای آن را و اگر طاقتتان هست کنون من نفسی روضه ز مقتل بنویسم و خودت نیز مدد کن که قلم در کف من همچو عصا در ید موسی بشود چون تپش موج مصیبات بلند است به گستردگی ساحل نیل است و این بحر طویل است
و ببخشید که این مخمل خون بر تن تبدار حروف است که این روضه ی مکشوف لهوف است عطش بر لب عطشان لغات است و صدای تپش سطر به سطرش همگی موج مزن آب فرات است و ارباب همه سینه زنان کشتی آرام نجات است ولی حیف که ارباب «قتبل العبرات» است
ولی حیف که ارباب«اسیر الکربات» است ولی حیف هنوزم که هنوز است حسین ابن علی تشنه ی یار است و زنی محو تماشاست زبالای بلندی الف قامت او دال و همه هستی او در کف گودال و سپس آه که «الشّمرُ ...»
خدایا چه بگویم «که شکستند سبو را و بریدند ...» دلت تاب ندارد به خدا با خبرم می گذرم از تپش روضه که خود غرق عزایی تو خودت کرب و بلایی قسمت می دهم آقا به همین روضه که در مجلس ما نیز بیایی .......!!!
تو کجایی... تو کجایی...
بحرالطویل:سید حمید رضا برقعی
یکی از فواید و آثار مهم حجاب در بُعد فردی، ایجاد آرامش روانی بین افراد جامعه است که یکی از عوامل ایجاد آن عدم تهییج و تحریک جنسی است؛ در مقابل، فقدان حجاب و آزادی معاشرتهای بیبندوبار میان زن و مرد، هیجانها و التهابهای جنسی را فزونی میبخشد و تقاضای سکس را به صورت عطش روحی و یک خواست اشباع نشدنی درمیآورد. غریزهی جنسی، غریزهای نیرومند، عمیق و دریا صفت است که هرچه بیشتر اطاعت شود بیشتر سرکش میگردد؛ همچون آتشی که هرچه هیزم آن زیادتر شود شعلهورتر میگردد.
بهترین شاهد بر این مطلب این است که در جهان غرب که با رواج بیحیایی و برهنگی، اطاعت از غریزهی جنسی بیشتر شده است، هجوم مردم به مسئلهی سکس نیز زیادتر شده و تیراژ مجلات و کتب سکسی بالاتر رفته است.
این مطلب پاسخ روشن و قاطع به افرادی است که قایلاند همهی گرفتاریهایی که در کشورهای اسلامی و شرقی بر سر غریزهی جنسی وجود دارد، ناشی از محدودیتهاست؛ و اگر به کلی هرگونه محدودیتی برداشته شود و روابط جنسی آزاد شود، این حرص و ولعی که وجود دارد، از بین میرود. البته از این افراد باید پرسید؛ آیا غرب که محدودیت روابط زن و مرد و دختر و پسر را برداشته است، حرص و ولع جنسی در بین آنان فروکش کرده است یا افزایش یافته است؟!
پاسخ هر انسان واقعبین و منصفی به این سؤال این است که نه تنها حرص و ولع جنسی در غرب افزایش یافته است، بلکه هر روز شکلهای جدیدتری از تمتّعات و بهرهبرداریهای جنسی در آنها رواج و رسمیت مییابد. یکی از زنان غربی منصف، وضعیت جامعهی غرب را در مواجهه با غریزهی جنسی اینگونه توصیف کرده است: کسانی میگویند مسئلهی غریزهی جنسی و مشکل زن و حجاب در جوامع غربی حل شده است؛ آری، اگر از زن رویگرداندن و به بچه و سگ و یا همجنس روی آوردن حل مسئله است، البته مدتی است این راه حل صورت گرفته است!
مراقب پوشش خودمان باشیم ".........
حجاب به دوران پیش از تاریخ و عصر حجر باز میگردد.
از دیدگاه باستانشناسی پیدایش حجاب به دوران پیش از مذاهب باز میگردد، بنابراین مذهب را نمیتوان عامل پیدایش حجاب دانست.
ویل دورانت معتقد است :نقش پوشش و حجاب زنان در ایران باستان چنان برجستهاست که میتوان ایران را منشاء اصلی پراکندن حجاب در جهان دانست.
دایرهالمعارف لاروس نیز به وجود حجاب زنان در ایران باستان اشاره میکند.
در تفسیر اثنی عشری چنین آمدهاست: «تاریخ نشان میدهد که حجاب در فرس(فارس) قدیم وجود داشتهاست.» حجاب در میان زنان ایرانی از زمان آریاییان و در آیین زرتشت وجود داشتهاست. در دوران مادها، هخامنشیان، اشکانیان، ساسانیان و پس از اسلام نیز این پوشش ادامه یافت.
بعد از تو آفتاب به دردی نمی خورد
شبهای ماهتاب به دردی نمی خورد
وقتی تو تشنه ماندی از آن روز تا ابد
دجله ، فرات ، آب ، به دردی نمی خورد
سنگت زدند تا که خدا اجرشان دهد
زان دم دگر ثواب به دردی نمی خورد...
۸٫ زهد و پارسایی
امام علی علیه السلام در وصف یاران مهدی علیه السلام فرموده است:
«او، از یارانش بیعت میگیرد که طلا و نقرهای نیندوزند و گندم و جویی ذخیره نکنند. (منتخب الاثر، فصل ۶، ب۱۱، ح۴)
آنان، اهداف بلندی دارند و برای آرمانی بزرگ برخاستهاند؛ لذا مادیات و دنیا نباید آنان را از هدف باز دارد؛ بنابراین کسانی که با دیدن زرق و برق دنیا، چشمهایشان خیره شده و دلهایشان میلرزد، میان یاوران امام، جایی ندارند. البته نباید فراموش کرد که این حالات و ویژگیها، یکباره در انسان متجلّی نمیشود و آدمی، به آنها متّصف نمیشود؛ بلکه باید سالها برای تحصیل آنها تلاش کند؛ از این رو، یاران مهدی علیه السلام در دوران غیبت، به سازندگی مشغول میشوند.
یاور مهدی علیه السلام در همه حال پیرو امام خود است و اطاعت از او را، سر لوحه زندگی خود قرار میدهد. پیامبر اکرم صلی الله و علیه و آله و سلم فرمود:
«طوُبی لِمَن اَدرَکَ قائِمَ اَهلِ بَیتی وَ هُوَ مُقتَدٍ بِه قَبلَ قِیامِه یأتَمُّ بِهِ؛
خوشا به حال کسی که قائم اهل بیت مرا درک کند، در حالی که پیش از قیامش، به او اقتدا کرده و از او پیروی نماید». (بحارالانوار، ج۵۲، ص۱۲۹)
روشن است که بدون یار و یاور نباید منتظر حرکت و اقدامی بود، هر چند برنامه و رهبر آماده باشد. (۱
نماز از عباداتی است که هیچ شریعتی از آن خالی نبوده، هر چند که گونههای آن بر حسب شریعتهای مختلف فرق داشته است.
به دلیل اینکه حضرت ابراهیم (ع) بر پاداری نماز را هم برای خودش و هم برای فرزندش از خدای متعال طلب نمود:
«ربِّ اجْعَلْنِی مُقیمَ الصَّلاَةِ وَ مِن ذُرِّیَّتِی...»
«پروردگارا! مرا به پا دارندۀ نماز قرار ده و از فرزندانم (نیز)...»
و حضرت عیسی (ع) در گهواره از آن سخن گفت:
«و َأَوْصَانِی بِالصَّلَاةِ وَالزَّکَاةِ مَا دُمْتُ حَیًّا »
«و تا زمانی که زندهام مرا به نماز و زکات توصیه کرده است».
جمله "و اوصانی بالصلاة و الزکاة..." اشاره به این است که در شریعت عیسی (ع) نماز و زکات تشریع شده است.
چون شرایط سیاسی و اجتماعی دنیای اسلام و جهان به گونهای بود که امام علی ـ علیه السلام ـ و هواداران او، برای اثبات عقیده خود و عملی ساختن آن، به اقدامات عملی و خصمانه دست میزدند، موجودیت اسلام از ناحیه دشمنان خارجی (امپراطوری ایران و روم) و دشمنان داخلی (منافقین) آسیب جدّی می دید، امام علی ـ علیه السلام ـ مصلحت اسلام و مسلمین را پیروی از روش صبر و مدارا دید، و گرچه در مواقع مناسب، دیدگاه خود را درباره نادرستی عمل آنان بیان میکرد، ولی از درگیریهای خصومتآمیز خودداری کرد، و در هدایت و پیشبرد جامعه اسلامی، از هیچ گونه کوشش و تلاشی خودداری نمیکرد
و در حل مشکلات، دستگاه خلافت را یاری مینمود. تا آنجا که از خلیفه دوم نقل شده که هفتاد بار گفته است «اگر علی نبود عمر هلاک میشد» و نیز گفته است: «خدایا مرا برای برخورد با مسئله دشواری که علی بن ابی طالب حضور ندارند، باقی مگذار.»
اکثریت شیعه، را شیعه امامیه یا اثنا عشریه تشکیل میدهد،از آنجا که آنان جانشینان پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ را دوازده نفر میدانند، اثنا عشریه (دوازده امامی) نامیده شدهاند.
شیعه اثنا عشریه بر مسئله امامت تأکید خاصّی داشته و عصمت امام و افضیلت او را بر دیگر افراد امت اسلامی بسیار مهم و اساسی میداند. و از طرفی، امامت را، پس از سه امام نخست، منحصر در فرزندان امام حسین میداند. با توجه به این عقاید ویژه درباره امامت، شیعه اثنا عشریه به «امامیه» شهرت یافته است.
شیخ مفید، پس از تعریف شیعه به کسانی که به امامت بلافصل علی ـ علیه السلام ـ عقیده دارند درباره شیعه گفته است: «این عنوان، مخصوص آن دسته از شیعه است که به وجود امام در هر زمان، و وجوب نص جلّی، و عصمت و کمال برای هر امامی معتقد است، و امامت را (غیر از سه امام نخست) منحصر در فرزندان امام حسین ـ علیه السلام ـ میداند...»
۱
) نماز از واجبات الهی است:
«إِنَّ الصَّلاَةَ کَانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ کِتَابًا مَّوْقُوتًا »
«نماز، وظیفه ثابت و معیّن برای مؤمنان است.»
"کتابت" کنایه است از واجب بودن و واجب کردن، پس طبق این ، نماز بر مؤمن نوشته و واجبی است دارای وقت.
۲) بر پاداری نماز از صفات مؤمنان حقیقی است:
«الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاَةَ وَ مِمَّا رَزَقثْنَاهُمْ یُنفِقُونَ »
«آنها که نماز را برپا میدارند و از آنچه به آنها روزی دادهایم، انفاق میکنند.»
۳) محافظت از نماز، نخستین نشانه عملی تقوا و معاد باوری است:
«...وَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالآخِرَةِ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَ هُمْ عَلَى صَلاَتِهِمْ یُحَافِظُونَ »
«...آنها که به آخرت ایمان دارند و به آن(قرآن) ایمان میآورند و بر نمازهای خویش، مراقبت میکنند.»
تا آنجایی که به پای بندی نماز در میدانِ جنگ تأکید شده است.
۴) نماز، نخستین نشانه حکومت صالحان در روی زمین است:
«الَّذِینَ إِن مَّکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاةَ...»
«کسانی که هرگاه در زمین به آنها قدرت بخشیم، نماز را برپامیدارند... »
۵)نماز باز دارنده از زشتیها و بدیها:
«...وَ أَقِمِ الصَّلَاةَ إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاء وَ الْمُنکَرِ...»
«...ونماز را بر پادار، که نماز (انسان )را از زشتیها و گناه باز میدارد...»
سیاق آیات شاهد بر این است که منظور از این باز داری، بازداریِ طبیعت نماز از فحشاء و منکر است.
البته بازداری آن به نحو اقتضاءاست نه علیت تامه، که هر کس نماز خواند، دیگر نتواند گناه کند یعنی نمازی که با رعایت آداب و شرائط مطلوبِ شرع، انجام یافته قدرت باز دارندگی از گناه را دارد، به شرطی که خود شخص اراده بر انجام گناه نداشته باشد.
بیاییم نمازمان را با حضور دل بیاخوانیم.
به امید گوشه نگاهی از سوی خدا.